-
جاودانه
یکشنبه 13 آذرماه سال 1390 18:56
دیشب مرا در آغوش کشیدی دوباره نوای دوست داشتن را در گوشم زمزمه کردی باز هم حرفهایت بوی محبت و عشق می داد دیشب دوباره قلبم را در سینه ام بی تاب و شبنم اشک را در چشمانم جاری ساختی و من باز هم دوباره دریایی از اشک شور را درچشمان رویایی تو حس کردم دیشب برای چندمین بار دریافتم که این عشق ... در جام وجودمان نمی گنجد و روزی...
-
تکیه گاه
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 22:36
اگه من مثل درختا ایستادم ریشه هام تو دستای تو محکمه رگام از تو خون میگیرن شب و روز منو با اسم تو میشناسن همه...
-
خوشبختی یا...
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 22:33
میخواستم خوشبختت کنم نشد
-
آرامش
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 11:05
بار هم دیدمت مثل همیشه بودی مثل همیشه! همون نگاه پرمهر همون دستان گرم و همون چهره آروم باز هم آغوشت رو مامنی برای من قرار دادی تا در اون آروم بگیرم بار هم دستامو گرفتی و با عشق فشردی باز هم برق چشات توی چشای خسته و غم زدم نشست باز هم گرمی لباتو رو گونه هام حس کردم وبار هم منو به سینه ت فشردی چقدر مهربانانه از...
-
درمانده ام!
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1390 22:52
خدای من درمانده ام درمانده تر از همیشه کمکم کن همیشه و همه جا همدمم بودی مرا از این منجلاب رهایی بخش نگذار مرا در خود غرق کند کمکم کن!! بارالها بارها و بارها میگویم کمکم کن! کمکم کن! کمکم کن! . . .
-
پریشانی
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1390 22:48
چرا اینجوری شدی؟؟ چرا بد شدی؟؟ چرا نق میزنی؟؟ چرا آزارش میدی؟؟ چرا میرنجونیش؟؟ چرا رها ؟؟ ها؟؟ چرا ؟؟ تو که اینجوری نبودی دختر!! یادت شده گذسته ت رو؟؟ چقد برا بدست آوردنش تلاش کردی؟؟ چقد به خدا التماس کردی؟؟ چقد به امام رضا التماس کردی؟؟ چقد نظر کردی؟؟ چقد به بابا التماس کردی؟؟ چقد شبا تا صبح بیدار موندی و گریه کردی؟؟...
-
برای مهدی!!!
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 21:38
یه هفته پیش سریه اشتباه یه اشتباهی که نمیدونم چجوری پیش اومد ناراحتت کردم حالم خیلی بد بود نمیدونستم باید چیکار کنم با این که مثل همیشه منو بخشیدی اما بازم آروم نشدم. نمیدونم چم شد اما یهو احساس کردم باید بنویسم اینبار برای تو بنویسم برای مهدی!!! منی که لایق دیدن برق چشات وقتی نای رو بهم نشون بدی نبودم و حسرت دیدن نای...
-
سلام
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 20:51
سلام سلامی تقدیم به تو که با همه ی دلتنگی هایم در کویر باورهایم دوستت دارم. به تو که حتی نگاه سردت را به آغوش گرم شقایق هم نخواهم داد ، تا بدانی باورسبز با تو بودن ، امید فردایی روشن است . از حالا تا پایان زندگیم میپرستمت عشق من...