با من بمان!

وقت قرار شد من بی قرار تو باشم ناگهان تو شدی تنها قرار زندگیم

با من بمان!

وقت قرار شد من بی قرار تو باشم ناگهان تو شدی تنها قرار زندگیم

تکیه گاه

اگه من مثل درختا ایستادم  

ریشه هام تو دستای تو محکمه 

رگام از تو خون میگیرن شب و روز 

منو با اسم تو میشناسن همه...

خوشبختی یا...

میخواستم خوشبختت کنم نشد

آرامش

بار هم دیدمت 

مثل همیشه بودی 

مثل همیشه! 

همون نگاه پرمهر 

همون دستان گرم 

 و همون چهره آروم  

باز هم آغوشت رو مامنی برای من قرار دادی تا در اون آروم بگیرم  

بار هم دستامو گرفتی و با عشق فشردی 

باز هم برق چشات توی چشای خسته و غم زدم نشست  

باز هم گرمی لباتو رو گونه هام حس کردم 

وبار هم منو به سینه ت فشردی 

 

 

چقدر مهربانانه از اشتباهاتم در میگذری  

چقدر بزرگ و بخشنده ای  

کاش بتوانم اشتباهاتم در قبال تو روکم وکمتر کنم 

کاش... 

کاش... 

کاش بتونم قدر تو رو بدونم و اذیتت نکنم

درمانده ام!

خدای من  

درمانده ام 

درمانده تر از همیشه 

کمکم کن  

همیشه و همه جا همدمم بودی 

مرا از این منجلاب رهایی بخش 

نگذار مرا در خود غرق کند 

کمکم کن!! 

بارالها بارها و بارها میگویم  

کمکم کن! 

کمکم کن! 

کمکم کن! 

.

پریشانی

چرا اینجوری شدی؟؟ 

چرا بد شدی؟؟ 

چرا نق میزنی؟؟ 

چرا آزارش میدی؟؟ 

چرا میرنجونیش؟؟ 

چرا رها ؟؟ 

ها؟؟ 

چرا ؟؟ 

تو که اینجوری نبودی دختر!! 

یادت شده گذسته ت رو؟؟ 

چقد برا بدست آوردنش تلاش کردی؟؟  

چقد به خدا التماس کردی؟؟ 

چقد به امام رضا التماس کردی؟؟

چقد نظر کردی؟؟ 

چقد به بابا التماس کردی؟؟ 

چقد شبا تا صبح بیدار موندی و گریه کردی؟؟  

چه شب و روزهای ظلمانی رو پشت سر گذاشتی؟؟ 

همه اینارو یادت شده؟؟ 

تو چت شده ؟؟ 

تو که نق نقو نبودی؟؟ 

اینجوری داری جواب لطف خدارو میدی؟؟ 

اینجوری شکر گذاری؟؟ 

اینجوری به امام رضا قول دادی خوشبختش کنی؟؟ 

اینجوری میخوای پشت و پناهش باشی؟؟ 

اینجوری میخوای کنارش زندگیتونو بسازی؟؟ 

اینجوری میخوای سرفرازش کنی؟؟ 

اینجوری میخوای بهش اعتماد به نفس بدی؟؟ 

نه رها داری اشتباه میری 

داری بد جوری کج میری 

این راه تهش ناکجا آباده 

برگرد 

برگرد و گذشته ت رو ببین 

مغرور شدی؟؟ 

نه! 

پس چی؟؟ 

 تو چت شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟