با من بمان!

وقت قرار شد من بی قرار تو باشم ناگهان تو شدی تنها قرار زندگیم

با من بمان!

وقت قرار شد من بی قرار تو باشم ناگهان تو شدی تنها قرار زندگیم

جاودانه

دیشب مرا در آغوش کشیدی

دوباره نوای دوست داشتن را در گوشم زمزمه کردی

باز هم حرفهایت بوی محبت و عشق می داد



دیشب دوباره قلبم را در سینه ام بی تاب و شبنم اشک را در چشمانم جاری ساختی

و من باز هم دوباره دریایی از اشک شور را درچشمان رویایی تو حس کردم



دیشب برای چندمین بار دریافتم که این عشق ...

در جام وجودمان نمی گنجد و روزی من و تو را به تباهی و جنون خواهد کشید!!!

تکیه گاه

اگه من مثل درختا ایستادم  

ریشه هام تو دستای تو محکمه 

رگام از تو خون میگیرن شب و روز 

منو با اسم تو میشناسن همه...

خوشبختی یا...

میخواستم خوشبختت کنم نشد

آرامش

بار هم دیدمت 

مثل همیشه بودی 

مثل همیشه! 

همون نگاه پرمهر 

همون دستان گرم 

 و همون چهره آروم  

باز هم آغوشت رو مامنی برای من قرار دادی تا در اون آروم بگیرم  

بار هم دستامو گرفتی و با عشق فشردی 

باز هم برق چشات توی چشای خسته و غم زدم نشست  

باز هم گرمی لباتو رو گونه هام حس کردم 

وبار هم منو به سینه ت فشردی 

 

 

چقدر مهربانانه از اشتباهاتم در میگذری  

چقدر بزرگ و بخشنده ای  

کاش بتوانم اشتباهاتم در قبال تو روکم وکمتر کنم 

کاش... 

کاش... 

کاش بتونم قدر تو رو بدونم و اذیتت نکنم

درمانده ام!

خدای من  

درمانده ام 

درمانده تر از همیشه 

کمکم کن  

همیشه و همه جا همدمم بودی 

مرا از این منجلاب رهایی بخش 

نگذار مرا در خود غرق کند 

کمکم کن!! 

بارالها بارها و بارها میگویم  

کمکم کن! 

کمکم کن! 

کمکم کن! 

.